امدادهای غیبی در زندگی پیامبر اسلام(ص)
4. امداد در جریان هجرت
در سالهای دوازدهم و سیزدهم بعثت، مردم مکه با خطر بزرگی رو به رو شدند؛ زیرا مسلمانان در یثرت پایگاه بزرگی به وجود آوردند و یثربیان حمایت پیامبر را به عهده گرفته بودند. از این جهت قریشیان در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت، ناگهان تصمیم خطرناکی را گرفتند؛ چرا که رجال قریش دانستند، یثرب به صورت پایگاهی برای پیامبر و یاران او درامده و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان پیامبر آمادهاند. از هجرت پیامبر بیمناک شدند و برای جلوگیری از آن در «دارالندوه» به مشورت پرداختند.(51) پس از گزارشی که نسبت به اهمیت موضوع و لزوم اقدام فوری به نظرشان رسید، هرکدام پیشنهادی کردند. سرانجام به طور دسته جمعی تصمیم گرفتند که شبانه به خانه محمد(ص) حمله نمایند و او را قطعه قطعه کنند، تا خون او در میان قبایل پخش گردد. در این صورت بنیهاشم قدرت نبرد با تمام قبایل را نخواهد داشت. این نظر تصویب شد، افراد تروریست انتخاب شدند. قرار شد که آنان در شب مأموریت را انجام دهند.(52)
قریشیان تصور میکردند که نبوت محمد(ص) با این توطئه نابود میشود. غافل از آنکه پیامبر اسلام(ص) از «مددهای غیبی» بهرهمند است، و آن قدرتی که توانسته است این مشعل فروزان را در طی سیزده سال گذشته از تندباد گوناگون حفظ نماید، میتواند این دسیسه را درهم بکوبد. مفسران میگویند: فرشتهی وحی نازل شد و رسول خدا را از طرحهای پلید مشرکان به وسیله این آیه آگاه ساخت:
«وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ.»(53)
هنگامی که کافران بر ضد تو فکر میکنند، تا تو را زندانی کنند، یا بکشند، و یا تبعید نمایند، آنان با خدا از در حیله وارد میشوند و خداوند حیله آنها را به خودشان بر میگرداند.
رسول خدا بنای مهاجرت گذاشت، ولی برای از بین بردن نقشهی کفار، علی(ع) در بستر او خوابید، تا مشرکان تصوّر کنند که محمد(ص) در درون خانه است. امیر مؤمنان از آغاز شب در خوابگاه پیامبر خوابید، تروریستها از شکاف در به داخل خانه نگاه میکردند، وضع آنجا را عادی دیده و گمان میکردند کسی که در جایگاه آرمیده، محمد است.(54)
رسول خدا در شب اول ربیع ره سپار غار «ثور» شد ابوبکر نیز با وی همراه شد. امدادهای غیبی رهبر عالی قدر را نجات داد. عدهای از مورخان تصریح کردهاند که مشرکان تا لحظهای که به خانه پیامبر حمله بردند بیدار بودند و رسول خدا از روی اعجاز و یا امداد غیبی، چنان از خانه بیرون آمدند که آنان متوجه نشدند.(55)
رسول خدا هنگامی بیرون رفتن، مشتی از خاک گرفت و بر آنان پاشید و این آیهها را تلاوت میکرد: «یس و القرآن الحکیم...» تا «فهم لایبصبرون»(56)، آنان بدون اینکه پیامبر را بنگرند از میانشان گذشت. قریشیان یقین داشتند که محمد زیر روپوش خفته است تا کسی آمد و گفت به انتظار که هستید؟ به خدا قسم که محمد رفت، مگر نمیبینید که خاک بر سر شدهاید؟ هنگامی که صبح صادق سینهی افق را شکست مشرکان وارد حجرهی پیامبر شدند و علی(ع) از بستر پیامبر برخاست. مشرکان دانستند که نقشه آنان نقش بر آب شده است(57). آنان گفتند محمد کجاست؟ امام فرمود: مگر او را به من سپرده بودید، او در خانه نیست. چهرهی مأموران از خشم بر افروخته بود، فکر کردند در این مدت کم، محمد نمیتواند از محیط مکه بیرون رود. وی یا در مکه است و یا د رراه مدینه، به دین جهت به دنبال دستگیری او آماده شدند.
امدادهای غیبی در زندگی پیامبر اسلام(ص)
3. امداد در شهرت نام و آوازه
از امدادهای خداوند درباره رسول اکرم(ص) آن است که نام و آوازه او را شهرت جهانی و آفاقی داده است:
«وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ.» (46)
و آوازه تو را بلند ساختیم.
رفع در مقابل وضع، به معنای بالا بردن است، خداوند نام و گفتگوی او را از همهی نامها مشهورتر نموده(47) به گونهای که خداوند نام او را در اذان، اقامه، تشهد(48)، روز عید فطر، عید قربان، در روز عرفه و در سعی صفا و مروه... قرین نام خودش قرار داده است(49) و نیز بر هر مسلمانی واجب است که در نمازهای پنجگانه نام پیامبر را با نام پروردگار بر زبان جاری سازد.(50)
از آنجایی که همه اصول و معارف عالی و انسانی در شخصیت و دعوت آن حضرت تمثل یافته، یاد و نمودار اینها، یاد او میباشد، هرکس در هر زمان، حق، عدالت ... را بخواهد نمونه کامل آن را در راه، روش و تعلیم او میجوید. بنابراین نام و یاد او مانند خورشید در تمام افق میدرخشد و بر همه کس و در همهی زمان میتابد. تیرگی اوهام و انحرافها، نمیتواند تابندگی تعلیم او را باز دارد، آوای گواهی به رسالتش پیوسته در مساجد و منابر و همهی آفاق جهان بلند است.
نور نبوتش در کوتاه زمانی، جزیرة العرب و آنگاه شرق و غرب عالم را روشن کرد و از شعاع آن، قلوب پراکنده به هم پیوست. از اندلس تا هند و دیگر نقاط جهان، نام محمد و تعالیم او، بر نام و تعالیم ساکنین این سرزمینها برتری یافت. آیا این شهرت نام و آوازه از یتیمی درس نخوانده در میان مردم گمراه، با آن سرعت کم نظیر، جز با یاری خداوند و امداد او ممکن بود؟ هرگز تاریخ نمیتواند نمونهی این رفعت و سرعت را برای فرد دیگر نشان دهد.
آمادگیها و گزینههای خود را برای مقابله با انواع تهدیدات بهطور دائم ارتقا دهید) 10/06/94 - 14:55)
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر روز (سهشنبه) در
دیدار فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) ارتش جمهوری
اسلامی ایران، با اشاره به اهمیت مأموریت و وظایف این قرارگاه در دفاع از کشور،
تأکید کردند: آمادگیها و گزینههای خود را برای مقابله با انواع تهدیدات، به طور
دائم ارتقا دهید.
در این دیدار که به
مناسبت سالروز تشکیل قرارگاه پدافند هوایی برگزار شد، فرمانده معظم کل قوا با
تقدیر از تلاشهای فرماندهان و کارکنان این قرارگاه، افزودند: حساسیتها و دغدغههای
مهم مأموریتهای پدافندی گویای این واقعیت است که باید نقاط آسیبپذیر و همه راهکارهای
ممکن دشمن را شناسایی کنید و برای مواجهه با تمام آنها راه حل و برنامه مشخص داشته
باشید.
ایشان تأکید کردند:
در ارتباط و تبادل با محافل علمی و نظامی، از آگاهیها و امکانات موجود نهایت
استفاده را ببرید و گزینههای خود را در مقابل انواع تهدیدات افزایش دهید و متنوع
سازید.
حضرت آیت الله خامنهای،
اعتماد مردم به مسئولان را امانتی مهم خواندند و افزودند: مسئولان در بخشهای مختلف
و در نیروهای مسلح باید این اعتماد را به درستی قدر بدانند و با عمل به وظایف، به
آن پاسخ دهند.
پیش از سخنان رهبر
معظم انقلاب، امیر سرتیپ فرزاد اسماعیلی فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم
الانبیاء(ص)، آمادگی کامل این قرارگاه را برای اجرای تدابیر فرماندهی کل قوا اعلام
کرد.
در ابتدای این دیدار
فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت آیت
الله خامنهای اقامه کردند.
امدادهای غیبی در زندگی پیامبر اسلام(ص)
2 . امداد در شرح صدر
خداوند در قرآن در سوره «انشراح» امدادهای بزرگی دیگری را، نسبت به رسول اکرم(ص) بازگو مینماید:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ـ وَوَضَعْنَا عَنکَ وَزْرَکَ.»(30)
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم و بارسنگینِ تو را از تو بر نداشتیم.
خداوند در این سوره پیامبر(ص) را دستور میدهد به اینکه کمر خدمت در راه خدا ببندد، و به سوی او رغبت کند، بدین منظور نخست منّتها ]و امدادها[یی خویش را بر او تذکّر میدهد.(31)
لحن این آیاتِ آمیخته با لطف و یادآور امدادهای غیبی، در مورد پیامبر میباشد، تا او را دلداری و تسلی بخشد، و مراد از شرح صدر گسترش آن، به وسیله نور الهی و آرامش خاطر از ناحیه خداوند میباشد.(32) بدون شک مراد از شرح صدر پیامبر معنای کنایی آن است، یعنی توسعه یافتن روح و فکر پیامبر، این توسعه میتواند هم وسعت علمی پیامبر را از طریق وحی و بعثت شامل گردد و هم گسترش تحمل و استقامت او را در برابر کارشکنیهای دشمنان.(33) به عبارت دیگر، خداوند با این عنایت خود، نفس پیامبر را طوری نیرومند ساخت که نهایت استعداد را برای قبول افاضات الهی پیدا کند(34) و قلب نانیناش وسعتی داشته باشد که حقایق و معارفی که به وی القا میشود بپذیرد.
البته گرفتگی سینه و فشار روحی پیامبران، از فشار سنگینی رسالت به وجود آمده، چرا که آنان از سوی مقهور فرمانهای پی در پی بودند که باید رسالت خود را ابلاغ کنند. از طرف دیگر قدرتمندان و مردم برای حفظ وضع کنونی و عقاید باطل در برابرشان میایستادند، چنانکه موسی(ع) پس از فرمان رسالت، نگران تکذیب فرعونیان بود و خود را در تنگنای سختی میدید، لذا فرمود:
«پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند! و سینهام تنگ میشود، و زبانم به قدر کافی گویا نیست، (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند).»(35)
این موضوع به قدری اهمیت دارد که موسی(ع) در جریان مأموریت یافتنی دعوت فرعون، قبل از هرچیز از خداوند شرح صدر را به امداد میطلبد:
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ـ وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی ـ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِن لِسَانِی ـ یَفْقَهُوا قَوْلِی.»(36)
گفت: پروردگارا! سینهام را گشاده کن، کارم را برایم آسان گردان، و گره از زبانم بگشای، تا سخنان مرا بفهمند.
شرح صدر در مقابل ضیق صدر است. اصولاً هیچ رهبر بزرگی، نمیتواند بدون شرح صدر به مبارزه مشکلات برخیزد، و این عظیمترین هدیه و امداد خداوندی به رسول اکرم بود. در حدیثی آمده است که پیامبر میفرماید: «من درخواستی از خدایم نمودم و کاش این تقاضا را نمیکردم، عرض کردم خداوندا! به پیامبرانِ قبل از من بعضی باد را در اختیارشان قرار دادی، و بعضی مردگان را زنده میکردند، خداوند فرمود: آیا تو یتیم نبودی پناهت دادم؟ گفتم: آری، فرمود: آیا گمشده نبودی هدایتت کردم؟ عرض کردم، بله، فرمود: آیا سینه تو را گشاده و پشتت را سبک بار نکردم؟ عرض کردم آری ای خدای من!(37) بنابراین مراد از شرح صدرِ رسول خدا، وسعت نظر وی است به طوری که ظرفیت تلقی وحی و همچنین نیروی تبلیغ رسالت و تحمّل ناملایماتی را، که در این راه میبیند داشته باشد تا در هدف خود مقاوم و بر مشکلات پیروز آید.(38)
این آیه نشان میدهد، که نعمت «شرح صدر» از امدادهای بزرگ است، به راستی اگر کسی حالات پیامبر را مطالعه کند و میزان شرح صدر او را در حوادث سخت دوران رسالتش بنگرد یقین میکند که این از راه عادی ممکن نیست؛ بلکه تأیید غیبی و امداد ربانی، در کار بوده است(39)، بدین خاطر بود که پیامبر اسلام، به عالیترین روش مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت و وظایف خود را به خوبی انجام داد، به گفته «ویلیام مویر» در کتاب «سیرت محمد»:
«پیامبر اسلام کارهایی را انجام داد که خردها را متحیر مینماید، تاریخ مصلحی را مانند محمد ندیده که در اندک زمانی نفوس را بیدار و اخلاق را زنده و شأن فضیلت را بالا ببرد.»(40)
آیاتی فشار روحی رسول اکرم(ص) را در آغاز رسالت بیان میکند که آن چنان دچار فشار سینه شده بود که احتمال میرفت، ابلاغ بعضی از وحی را ترک گوید:
«فَلَعَلَّکَ تَارِکُ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَضَائِقُ بِهِ صَدْرُکَ»(41)
شاید (ابلاغ) بعضی آیاتی را که به تو وحی میشود ( به خاطر عدم پذیرش آنها) ترک کنی (و به تأخیر اندازی) و سینهات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود...
ولی خداوند پیامبر را یاری نمود. با نور علم سینهی او را گشوده و از تنگنای فرمانهای رسالت و لجاجت دشمنان نجات داد و آفاق تیره را برایش روشن نمود.
«وَوَضَعْنَا عَنکَ وَزْرَکَ ـ الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ.»(42)
وضع برداشتن و فرونهادن است. «وزر» به سنگینیهای معنوی مانند آثار گناه، مسئولیت و تعهد... گفته میشود؛ ولی به قرینه پیوستگی این آیه، با آیه «الم نشرح...» ظاهر این است که مراد از این بار توانفرسا و سنگین، سنگینی بار مسئولیتِ رسالت است، که خداوند پیامبرش را مکلّف به آن نموده است، از کوشش فراوان و تحمل سختیهای بسیار به خاطر انجام این وظیفه خطیر و موانع فراوانی که در راه آن وجود داشت، سپس این سنگینی با فراوان شدن مسلمانان و داخل شدن فوج فوج مردم در دین اسلام سبک گردید و مردم قسمتهایی از زحمت رسول خدا را به دوش کشیدند. دین خدا را منتشر کردند و مردم را به رسالت وی بشارت دادند، و اینگونه پشت رسول الله از سنگینی بار رسالت، با امداد الهی سبک شد.(43) اینکه ضیق صدر فرموده است، گویا که فشار و سنگینی انجام رسالت راه تنفس را میبندد و اعضا را از تحمل این بار سنگین ناتوان میکند، وزر در اینجا تناسبی با گناه ندارد؛ بلکه مراد سنگینی انجام مأموریت و فشار موانع خارجی میباشد و «انقاض ظهر» به معنای شکستن پشت کسی است، شکستن که صدایش به گوش برسد، غالباً معنای لغوی آن منظور نیست؛ بلکه مراد ظهور آثار سنگینی وزر بر آدمی است(44)، لذا وضع وزر به معنای از بین بردن آن سنگینی است که رسول خدا(ص) احساسش میکرد. در نتیجه معنای دو جمله «الم نشرح...» و «وضعنا عنک...» این میشود که «محققاً ما سینهات را گشودیم و سنگینیهایی که بر دوشت بود برداشتیم.»
به هر حال مراد از «وضع وزر» این است که خداوند با امداد خود، دعوت پیامبر را نافذ و جهادش در راه حق را امضا کرد و اسباب پیشرفت دعوت او را در سراسر گیتی فراهم نمود.(45)
امدادهای غیبی در زندگی پیامبر اسلام(ص)
در میان مردان بزرگ تاریخ، کسی به اندازه حضرت «محمد(ص)» پیامبرِ بزرگ اسلام، زندگی پُرموج و سراسر حادثه نداشته است. هیچ یک با آن سرعت در محیط خود، و سپس در جهان، چنین نفوذی نداشته است، کسی از میان چنان جامعهی عقب افتاده، تمدن و فرهنگ آن چنان شکوهمند را به ارمغان نیاورده «این حقیقت است که تاریخ نویسان شرق و غرب به آن معترفند.»(1)
یکی از موضوعات مهم که در قرآن مجید به صورتهای گوناگون مطرح شده است امدادها و کمکهای غیبی است که از سوی خداوند نسبت به پیامبر اعظم(ص) صورت گرفته است. قرآن مجید مکرراً امدادهای غیبی را با شیوههای مختلف و واژههای متنوع برای پیامبر خاتم یادآوری نموده است. در این نوشتار تنها به گوشههایی از مددهای الهی که به آن حضرت عنایت گردیده است، اشاره میشود.
مطالعه تاریخ زندگی آن اسوهی بزرگ صحنههای آموزنده را به خاطر میآورد. زندگی اسرارآمیزی مانند نخستین سالهای تولد، نزول وحی، جریان هجرت، نبردها و مقاومتهای سنگین پیامبر و یاران وی، و نیز امدادهای غیبی در لحظههای سرگذشت او و... هرکدام درس بزرگی است؛ بدین لحاظ تاکنون صدها کتاب دربارهی زندگی پیامبر اسلام به نگارش رسیده و هرکدام گوشهای از زوایای تاریخ وی را روشن ساختهاند.
از نکات مهم که در مراحل گوناگون زندگی پیامبر به چشم میخورد، «امدادهای غبیی» است که همواره از سوی خداوند شامل حالش بوده است. قرآن مکرراً این کمکها را یادآوری میکند، در ذیل تنها به ذکر نمونههایی از لطفهای غیبی دربارهی آن حضرت اشاره میشود:
1. امداد غیبی در دوران کودکی
زندگانی رسول خدا(ص) از آغاز کودکی تا روزیکه به پیامبری برگزیده شد، نیز دارای حوادث شگفتانگیز است. تمام این حوادث جنبه کرامت و امداد غیبی دارند و هرکدام شاهد گویااند که حیات آن حضرت زندگی عادی نبوده است. چنانکه تاریخ نویسان از قول «حلیمهی سعدیه» میگویند: آنگاه که من پرورش «محمد» را عهدهدار گردیدم، هنگامیکه وی را در آغوش گرفتم چشمانش بسته بود، خواستم پیشانیش را ببوسم، چشمهایش را گشود و به چهرهی من نگاه کرد، نوری در چشمانش درخشید، از همان لحظه دلم گرم و مهر وی بر قلبم نشست(2) خواستم در همان لحظه، وی را شیر دهم، پستان چپ را که دارای شیر بود در دهان او نهادم، ولی کودک به پستان راست من متمایل بود، در حالیکه من از روزی که بچهدار شده بودم، شیری در پستان راست خود ندیده بودم، ولی اصرار نوزاد وادارم کرد که پستان بیشیر را در دهان او بگذارم، با شروع کودک به مکیدن، رگهای خشک آن پر از شیر شد و این پیش آمد غیر عادی سبب تعجب حاضرین گردید.(3) و من احساس کردم که پستان چپم هم پر از شیر شد، شادمانی مرا فراگرفت، و از شوق بیاختیار گریستم و او را در آغوش فشردم.(4)
حلیمه میگوید: قسم به خدای که جانم در دست اوست وقتی کاروان ما، آمادهی حرکت به سوی قبیلهی بنی سعد شد و من محمد را در بغل داشتم، مرکبم که قبلاً چندان توان راه رفتن را نداشت، مانند اسب رهواری شتابان پیشاپیش کاروان میدوید، زنهای کاروان فریاد زدند: حلیمه! کمی آهسته مگر این همان الاغی نیست که ترا به زحمت میکشید، چه شده که حالا این طور تند میرود؟! گفتم پسر با برکتی در آغوش دارم.(5)
در قرآن نظیر این امداد غیبی، دربارهی مریم(ع) آمده است، هنگامی که وضع حمل وی فرارسید، به درختی پناه برد و از (شدت درد و تنهایی و وحشت اتهام) از خدا تمنّای مرگ میکرد ولی در این زمان صدای شنید:
«فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ـ وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّا.ً»(6)
از طرف پایین پایش او را صدا زد که: غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی قرار داده است. و این تنهی خرما را به طرف خود تکان ده، خرمای تازهای بر تو میریزد.
قرآن در مورد دیگر، آمدن نعمتهای بهشتی را به صورت امدادهای غیبی، برای مریم(ع) مطرح نموده است:
«کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ.»(7)
هر زمان ذکریا وارد محراب او میشد، غذای مخصوصی در آنجا میدید. از او پرسید: ای مریم! این را کجا آوردهای؟! گفت: این از سوی خداست. خداوند به هرکس بخواهد، بیحساب روزی میدهد.
هرچند میان حلیمه و مریم، از نظر جایگاه فاصله زیاد است؛ ولی اگر لیاقت خود مریم، سبب اینگونه امداد شد، بدون شک درباره «حلیمه» مقامیکه نوزاد در درگاه خداوند داشت موجب گردید، که دایه و خدمتکار آن حضرت، مورد عنایت الهی قرار گیرد، چنانکه حلیمه میگوید: چون حضرت را به خیمه رساندیم شیر از پستان شتر ما جاری شد، آن قدر که ما و اطفالهایم را کافی بود، شوهرم گفت: فرزند مبارکی گرفتیم، که از برکت او نعمت به ما رو آورد(8) و از روزی که محمد(ص) را به خانه بردم، خیر و برکت در خانهام رخ نمود و دارایی و گلهیمان روی به فزونی گذارد.(9)
رسول خدا(ص) در حدود چهار سال نزد حلیمه، در میان قبیله «بنیسعد» اقامت داشت، و در سال پنجم ولادت، حلیمه او را به مادرش بازگرداند، این قبیله از برکت رسول خدا(ص)، در وسعت و نعمت شدند و کرامتها مشاهده کردند(10)، از این رو قرآن زندگی پیامبر را در نظر او مجسم میسازد که خداوند چگونه وی را همواره مورد امدادهای خود قرار داده، و در سختترین لحظات زندگی حمایتش نموده است آنجا که میفرماید:
«أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی.»(11)
آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟!
این آیه با خطاب لطفآمیز و امیدانگیز، امداد خداوند را به پیامبر مینمایاند و پیشینهی الطاف غیبی را به وی، یادآوری میکند، استفهام «أَلَمْ یَجِدْکَ» برای طلب اقرار و تنبیه است به اینکه تو در میان مردم یتیمی ناشناس بودی، اما عنایت خداوند پیوسته شامل حالت شد. پیامبر در شکم مادر بود که پدر را از دست داد، خداوند وی را در شکم آمنه پرورش داد، هنگام تولد او محیط شرک آلود مکه و اوضاع اخلاقی حاکم در منطقه با پرورش وی مناسب نبود، عنایت ربوبی او را در آغوش زن پاک سرشتی به نام «حلیمه سعدیه» جای داد(12)، که او را با خود، به صحرا برد و در میان محبت خانواده و قبیله نگهداشت.(13)
مورخان داستانهای عجیبی دربارهی عنایات غیبی، نسبت به دوران کودکی رسول اکرم(ص) از زبان حلیمه نقل کردهاند، از جمله اینکه: «محمد هیچگاه جز از پستان راست شیر ننوشید. پستان دیگر را برای برادر همشیرش گذارده بود. هرگاه شبها در میان خیمه گریه میکرد، او را از چادر بیرون میبردم و با دقت و تفکر، چشمانش به ستارهها دوخته میشد، وی در مدت پنج سال محافظت دایهی مهربان، زبان عربی فصیح را آموخت که بعدها رسول خدا(ص) به آن افتخار میکرد؛ سپس حلیمه وی را به مکه آورد و مدتی نیز آغوش گرم مادر را دید.(14)
این کودک مبارک، پس از برگشت به مکه مدتی را در دامن پر مهر مادر، سپری نمود؛ ولی بعد از وفات مادر، جایگاه بعدیاش خانهی عبدالمطلب گردید، آن پیر روشن ضمیر در سیما و گفتار فرزند زادهای خود هزاران اسرار را مشاهده میکرد، لذا روز و شب از او جدا نمیشد، در بستر خویش وی را میخواباند و در مسند سروریش پهلوی خود جای میداد و رفتارش با او سرشار از محبت بود.(15)
عبدالمطلب نیز در وقت رحلت، دست پیامبر را در میان گزیدهترین فرزندان خود ابوطالب گذارد.(16) و چشم بر هم نهاد. خانه ابوطالب نیز پناهگاه محکم و دایمی آن حضرت گردید. ابوطالب، با افتخار سرپرستی پیامبر را برعهده گرفت؛ زیرا او با عبدالله پدر «محمد» از یک مادر بود.(17) ابوطالب شخصیتی بود معروف به سخاوت و نیکوکاری از این خاطر «عبدالمطلب» او را برای نگهداری نوهی ارجمند خود برگزید، هرچند که ابوطالب عیالمند بوده و ثروتمند نبود؛ ولی با تمام توان در راه نوازش محمد(ص) تلاش میکرد.
پیامبر اسلام(ص) مدام، در این جا به جا شدن، لطفهای پروردگار را مشاهده میکرد. این مأواهای پر از مهر و دامنهای پاک، روح او را از محبت و خیر سرشار نمود، و هم چنین در برابر نفوذ عقاید باطل محفوظش داشت. بدین لحاظ حتی در دوران کودکی و نوجوانی گفتار و رفتار نا به جا او دیده نشد.(18) بدین خاطر قرآن دوره یتیمی پیامبر و امدادهای غیبی در مورد او را یادآور میشود:
«مگر تو را یتیم نیافت و پناه داد.»(19)
«وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَی.»(20)
آیا نبود که راه به جای نمیبردی قدم به قدم هدایتت کرد.
مفسران در توجیه این آیه و معنای ضال، احتمالاتی دادهاند، تا آنجا که فخررازی بیست توجیه و احتمال برای آن آورده است که بیشتر آن با مقام آیه تناسبی ندارد. در مجمع البیان هفت احتمال، ذکر شده که سه احتمال آن راجع به داستانهای گمشدن حضرت در بیابان یا شهر مکه است.(21) در حالی که این آیات، در مقام بیان لطفها و نعمتهای معروف است. پیامبر اگر احیاناً چند ساعتی گم شده و پیدا شده معنا ندارد که این مطلب در ردیف امدادهای مهم ذکر شود. ولی حق معنای دیگری از مجمع البیان است، یعنی اینکه ای پیامبر! تو در نبوت و شریعت یا شناسایی حق آشنا نبودی، سپس خداوند هدایتت نمود.(22)
بدون شک پیامبر قبل از رسیدن به مقام نبوت، فاقد این فیض الهی بود، خداوند دست او را گرفت، هدایت فرموده و به این مقام رساند و اگر امداد غیبی دست او را نمیگرفت وی هرگز به سر منزل مقصود راه نمییافت. بنابراین مراد از «ضلالت» نفی ایمان، پاکی و تقوا نیست؛ بلکه نفی آگاهی، از اسرار نبوت و قوانین اسلام است که بعد از بعثت و عنایت خداوند بر همه این امور واقف شد.(23) بنابراین آیات فوق نیاز به توجیهات نامناسب ندارد؛ زیرا که ذکر این الطاف «الم یجدک...» نسبت به امدادهای گذشته پروردگار به آن حضرت است که از ابتدای زندگی تا دوران بعثت شامل حال او گردیده است.
تاریخ زندگی پیامبر(ص) شاهد است که او هرگز از طریق توحید منحرف نگردید و تحت تأثیر محیط قرار نگرفت، اگر خداوند او را هدایت نمیکرد، او خود نمیتوانست تمام جوانب شریعت را درک نماید چنانکه قرآن میگوید:
«مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلاَ الْإِیمَانُ وَلکِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا...»(24)
تو پیش از این نمیدانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی) ولی ما آن را نور قرار دادیم که به وسیله آن هرکس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میکنیم...
قرآن بعد از بیان دو امداد بزرگ «الم یجدک...»، «و وجدک...» درباره پیامبر، عنایت سومی خداوند نسبت به او را یادآور میشود:
«وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی.»(25)
و تو را فقیر یافت و بینیاز نمود.
این آیه منطبق با زمانی است که حضرت در کفالت ابوطالب(ع) بودند. هرچند که ابوطالب ثروتمند نبود؛ ولی بهترین سرپرست پیامبر بود.(26) فاطمه دختر اسد همسر ابوطالب، رسول خدا را پرورش داد، همان بانوی که هنگام وفاتش، رسول خدا او را در پیراهن خویش کفن کرد، در قبرش فرود آمد و در لحد او خوابید و چون به او گفته شد ای رسول خدا! برای فاطمه بنت اسد بیتاب گشتهای؟! فرمود:
«او به راستی مادرم بود، چرا که کودکان خود را گرسنه میداشت و مرا سیر میکرد، و آنان را گرد آلود میگذاشت، و مرا شسته و آراسته میداشت، راستی که مادرم بود.»(27)
پیامبر در کفالت ابوطالب، برای یاری عموی عیالمندش به کار و تلاش برخاست، تا در آغاز جوانی با ابوطالب، سفر شام را در پیش گرفت و دارای بصیرت در کار تجارت گردید و هم به امانت شهرت یافت و نظر خدیجه آن زن هوشمند و بزرگوار، به سویش جلب شد و از او تقاضای سرپرستی کاروانش را که به شام میرفت نمود. از این سفر سودی برآمد که خدیجه را خوشحال نمود و زمینه برای امداد الهی بیشتر، در آینده فراهم شد. آشنایی خدیجه با صفات عالی محمد(ص) سبب پیشنهاد ازدواج گردید، و پس از آن این بانوی بزرگ از جان و دل ثروتش را در اختیار رسول خدا نهاد(28) تا از این سرمایه در جهت رشد اسلام استفاده نماید، چنانکه بعد از ظهور اسلام غنایم فراوانی در جنگها نصیب پیامبر شد آن گونه که برای رسیدن به هدف رسالتش بینیاز گردید.(29)
به هر حال آن یتیمی و آن گونه سرپرستی، آن بینوایی و سپس بینیازی، نمونهی بارز امداد الهی بود، تا او پیامبری شود که دردها و نابسامانیها را، خود دیده باشد و کار رهبری مردم را به عهده گرفته، درماندگان را یاری و بینوایان را بینیاز سازد.