امدادهای غیبی در زندگی پیامبر اسلام(ص)

امدادهای غیبی در زندگی پیامبر اسلام(ص)

4. امداد در جریان هجرت

در سال‌های دوازدهم و سیزدهم بعثت، مردم مکه با خطر بزرگی رو به رو شدند؛ زیرا مسلمانان در یثرت پایگاه بزرگی به وجود آوردند و یثربیان حمایت پیامبر را به عهده گرفته بودند. از این جهت قریشیان در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت، ناگهان تصمیم خطرناکی را گرفتند؛ چرا که رجال قریش دانستند، یثرب به صورت پایگاهی برای پیامبر و یاران او درامده و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان پیامبر آماده‌اند. از هجرت پیامبر بیم‌ناک شدند و برای جلوگیری از آن در «دارالندوه» به مشورت پرداختند.(51) پس از گزارشی که نسبت به اهمیت موضوع و لزوم اقدام فوری به نظرشان رسید، هرکدام پیشنهادی کردند. سرانجام به طور دسته جمعی تصمیم گرفتند که شبانه به خانه محمد(ص) حمله نمایند و او را قطعه قطعه کنند، تا خون او در میان قبایل پخش گردد. در این صورت بنی‌هاشم قدرت نبرد با تمام قبایل را نخواهد داشت. این نظر تصویب شد، افراد تروریست انتخاب شدند. قرار شد که آنان در شب مأموریت را انجام دهند.(52)

قریشیان تصور می‌کردند که نبوت محمد(ص) با این توطئه نابود می‌شود. غافل از آن‌که پیامبر اسلام(ص) از «مددهای غیبی» بهره‌مند است، و آن قدرتی که توانسته است این مشعل فروزان را در طی سیزده سال گذشته از تندباد گوناگون حفظ نماید، می‌تواند این دسیسه را درهم بکوبد. مفسران می‌گویند: فرشته‌ی وحی نازل شد و رسول خدا را از طرح‌های پلید مشرکان به وسیله این آیه آگاه ساخت:

«وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ  الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ.»(53)

هنگامی که کافران بر ضد تو فکر می‌کنند، تا تو را زندانی کنند، یا بکشند، و یا تبعید نمایند، آنان با خدا از در حیله وارد می‌شوند و خداوند حیله آنها را به خودشان بر می‌گرداند.

رسول خدا بنای مهاجرت گذاشت، ولی برای از بین بردن نقشه‌ی کفار، علی(ع) در بستر او خوابید، تا مشرکان تصوّر کنند که محمد(ص) در درون خانه است. امیر مؤمنان از آغاز شب در خوابگاه پیامبر خوابید، تروریست‌ها از شکاف در به داخل خانه نگاه می‌کردند، وضع آنجا را عادی دیده و گمان می‌کردند کسی که در جایگاه آرمیده، محمد است.(54)

رسول خدا در شب اول ربیع ره سپار غار «ثور» شد ابوبکر نیز با وی همراه شد. امدادهای غیبی رهبر عالی قدر را نجات داد. عده‌ای از مورخان تصریح کرده‌اند که مشرکان تا لحظه‌ای که به خانه پیامبر حمله بردند بیدار بودند و رسول خدا از روی اعجاز و یا امداد غیبی، چنان از خانه بیرون آمدند که آنان متوجه نشدند.(55)

رسول خدا هنگامی بیرون رفتن، مشتی از خاک گرفت و بر آنان پاشید و این آیه‌ها را تلاوت می‌کرد: «یس و القرآن الحکیم...» تا «فهم لایبصبرون»(56)، آنان بدون اینکه پیامبر را بنگرند از میانشان گذشت. قریشیان یقین داشتند که محمد زیر روپوش خفته است تا کسی آمد و گفت به انتظار که هستید؟ به خدا قسم که محمد رفت، مگر نمی‌بینید که خاک بر سر شده‌اید؟ هنگامی که صبح صادق سینه‌ی افق را شکست مشرکان وارد حجره‌ی پیامبر شدند و علی(ع) از بستر پیامبر برخاست. مشرکان دانستند که نقشه آنان نقش بر آب شده است(57). آنان گفتند محمد کجاست؟ امام فرمود: مگر او را به من سپرده بودید، او در خانه نیست. چهره‌ی مأموران از خشم بر افروخته بود، فکر کردند در این مدت کم، محمد نمی‌تواند از محیط مکه بیرون رود. وی یا در مکه است و یا د رراه مدینه، به دین جهت به دنبال دست‌گیری او آماده شدند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.