افلاکیان خاک نشین ( ١ )

 حضرت علامه #طباطبایی ( ره )

عشق به تحصیل ، او را راهی نجف اشرف کرد . چند روز از ورودش به نجف نگذشته بود که سید علی قاضی به سراغ وی آمد و فرمود ؛ کسی که به قصد تحصیل به نجف می آید , خوب است علاوه بر تحصیل از فکر تهذیب خود نیز غافل نماند . ایشان میفرمود ؛ ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم .


اهل ذکر و دعا و مناجات بود و بیشتر اوقات دیده می شد حتی در فواصل کلمات که به سکوت می گذشت , لب های ایشان به ذکر خدا حرکت می کرد . به نوافل مقید بود , گاهی او را می دیدند که در بین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است .

به گفته ی شاگردان , اخلاقش قرآنی بود . در مدت سی سال حشر و نشر با ایشان یک بار تندی و عصبانیت از او ندیدند . علامه طهرانی می نویسد ؛ از چهل سال پیش تا به حال دیده نشده که ایشان به متکا و بالش تکیه زند , بلکه پیوسته در مقابل واردین  مؤدب قدری جلوتر از دیوار و زیر دست میهمان می نشست .

بسیار کم حرف بود و پر حرفی را موجب کمی حافظه می دانست .

 شهید مطهری (ره) می گوید ؛ در ماه رمضان , روزه ی خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه افطار می کرد .

 آیت الله وجدانی ( ره ) نقل می کردند ؛ در یکی از سال ها , بعد از ظهر عاشورا به قبرستان نو قم رفته بودم . علامه نیز آنجا بود . آن بزرگوار چند بار با سوز و گداز به من فرمود ؛ امروز چه روزی است !؟ عرض کردم ؛ روز عاشوراست . فرمود ؛ آیا نمی بینی تمام موجودات زمین و آسمان و جامدات در حال گریستن بر سید الشهداء علیه السلام هستند !؟ در همین حال ایشان خم شد و سنگی از زمین برداشت و آن را مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد . ناگهان با این چشمان خودم خون را میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق تماشای آن بودم ...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.