از واجب الهی به معروف اجتماعی

معروف و منکر دارای بار اجتماعی است که در حوزه علوم اجتماعی از آن به عنوان ارزش و ضد ارزش یاد می شود، نتیجه آنکه واجب می بایست اول به صورت یک ارزش اجتماعی درآمده باشد تا امرالهی بدان تعلق بگیرد. به عنوان مثال ...

 

نویسنده : حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن حائری شیرازی

 

 

استاد محی الدین حائری شیرازی، نکته بدیعی را در باب احیاء امر به معروف و نهی از منکر بیان نمودند و آن اینکه آنچه در قرآن بدان امر شده است، امر به معروف و نهی از منکر است و نه امر به واجب و نهی از حرام. به نظر می رسد، شناخت زوایای این مطلب تاثیربه سزایی دراحیاء ابعاد ناشناخته این دستورالعمل اجتماعی اسلام خواهد داشت.

الف - معروف و منکر دارای بار اجتماعی است که در حوزه علوم اجتماعی از آن به عنوان ارزش و ضد ارزش یاد می شود، نتیجه آنکه واجب می بایست اول به صورت یک ارزش اجتماعی درآمده باشد تا امرالهی بدان تعلق بگیرد.

 

به عنوان مثال حجاب که یک واجب الهی است هرگاه به صورت ارزش درآمد، در صورت تخلف یکی ازافراد جامعه بر دیگران واجب است که امر نمایند به حفظ پوشش اسلامی و هم از این رو است که در احکام امر به معروف می خوانیم که تا زمانی که شخص احتمال تاثیر ندهد واجب نیست شخصی را امر و نهی نماید. این وظیفه حاکمیت و آحاد افراد جامعه است که درمسیرتبدیل واجب به معروف و ارزش اجتماعی تلاش نمایند.

 

ب - شناخت چگونگی تبدیل امری به یک معروف اجتماعی بسیار ضروری است و تا چنین شناختی محقق نباشد چه بسا راههای رفته را بپیمائیم و نتیجه چندان نگیریم . حقیر نکات چندی را دراین زمینه گوشزد می نمایم .

 

1- عملکرد و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان برمحور، رفع نیازهای اوست. جامعه شناس ها، جامعه را اینگونه تعریف می نمایند ؛ جامعه ازعده افرادی تشکیل شده است که برای ارضاء نیازهایشان با هم روابط اجتماعی دارند. هرگاه رفتاری درمسیر رفع نیازهای شخصی باشد و کمک به این امر نماید این رفتار درچشم فرد یک رفتار ارزشمند تلقی خواهد شد . حال هرگاه در یک زندگی جمعی افراد اجتماع خاصی رفتاری را با توجه به نیازهای مشترک خویش درمسیررفع نیازخویش بیابند، آن رفتار را رفتاری الگو تلقی نموده و درجهت گسترش آن با ابزارتشویق و توبیخ و... قدم برمی دارند. چنین رفتاری طبعا یک ارزش و معروف اجتماعی تلقی خواهد شد .

 

2- یک جمع انسانی وقتی در مسیر نیازهای مشترکشان رفتارهای ارزشمندی را تعریف نمودند، درمسیر وصول به این الگوها و عملی شدن آنها قوانین و هنجارهایی را تعریف می نمایند. این قوانین عرفی که به وسیله حاکمیت منبعث از خرد مردم پشتیبانی می شود، سعی بر آن دارد که افراد خاص و هنجارشکن را ازمقابله با ارزش ها بازداشته و به مسیراصلی که خواست عموم افراد جامعه است بازگرداند. طبعا هرگاه نیاز مشترکی وجود نداشته باشد ارزش مشترک هم محقق نخواهد شد و اگر حاکمیت بدون توجه به این پیش نیازها قوانین را در مسیر خواست خود تعریف نماید، این قوانین هیچگاه به هنجار که امری اجتماعی است تبدیل نخواهد شد .

 

3- با توجه به آنچه گذشت مهمترین عنصر در احیاء امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از احیاء نیازهای فطری افراد جامعه . انسان یک سری نیازهای غریزی و ذاتی دارد که خواه وناخواه در مسیر ارضاء آنها حرکت و رفتار جمعی خود را نیز با آن هماهنگ خواهد نمود.

 

نیازهای دیگری هم هست که پس از تکامل روحی خویش و ارتقاء وضعیت انسانی اش آن نیازها را حس می نماید. تا وقتی که شخص نیاز به بندگی خدا را درخود احساس ننماید، در مسیر امر و نهی الهی، رفتار فردی و جمعی خویش را سامان نخواهد داد.

 

4- چنانچه گذشت نیاز و احساس نیاز منشاء و سر سلسله تمامی ارزش ها و هنجارهای حاکم بر جامعه است

 

نکته حائز اهمیت آن است که نیاز ها خود تابع آگاهی های ما هستند به عنوان مثال وجود یک موجود گزنده در کنار ما تاثیری در واکنش هایمان نخواهد داشت بلکه دانستن اینکه گزنده ای در نزدیکی ماست ما را به صرافت یافتن وسیله ای دفاعی می اندازد.

 

لذا احیاء ارزش های بومی و اسلامی - که در مسیر پاسخگوئی به نیاز به تقرب و بندگی خداست- بیش از هر چیز وابسته به افزایش آگاهی و ارتقاء فرهنگ جامعه خواهد بود و به نظر می رسد احیاء امر به معروف می بایست از طریق  آماده سازی زیر بناهای ارزشی در مراکز آموزشی و از طریق رسانه ها صورت پذیرد تا در ادارات با تاسیس ارگانهایی چون ستاد احیای امر به معروف (مثلا در وزارت نیرو  و دیگر ارگانها). معروف و منکر یا ارزش و ضد ارزش در سنین کودکی و نوجوانی است که در لایه های زیرین شخصیت انسان نهادینه می شود و دستگاههای آموزشی در عصر جدید وظیفه جامعه پذیر نمودن افراد را به عهده دارند.

 

5 - فرهنگ غرب برمحور رفع حوایج مادی شکل گرفته است. این حوایج و نیازهای مادی دائما تشدید شده و زنده تر می شوند و ارزش های مشترک و هنجارها که فونداسیون زندگی اجتماعی را تشکیل می دهند حول آن شکل گرفته و قوی تر و قوی ترمی شوند . آنها با ابزار روز آمد خود نیاز به ارضاء هر چه بیشتر غریزه جنسی و ارتقاء بیشتر و بیشتر زندگی مادی را دامن می زنند، چه، حیات اجتماعی خویش را بر محور نیازها و لذات دنیوی تعریف نموده اند . در مقابل، فرهنگ اسلامی  اگرچه اهمیت فراوانی به ارضاء نیازهای مادی و خصوصا جنسی فرد می دهد اما رفع نیازهای مادی در فرهنگ اسلامی دارای حدود وتازمانی این نیازها محترم وضروری تلقی می شود که درمسیرارضاء نیازبه بندگی خدا ورشد وتعالی معنوی باشند .

 

ازاین رو تعمیق هرچه بیشتر توحید با ابزار و کالاهای فرهنگی روزآمد از استحاله فرهنگ اسلامی وبومی ما به فرهنگ غرب جلوگیری خواهد نمود .

 

6 - چنانچه گذشت رفتار انسان ها متأثر از فکر و علم و آگاهی آنهاست. در این قسمت به مکانیسم پیچیده تبدیل آگاهی به رفتار خواهیم پرداخت.

 

اگر انسان را به یک کامپیوتر تشبیه نماییم نرم افزار و برنامه ای که کیفیت پردازش اطلاعات داده شده را مشخص می نماید در انسان به واسطه عوامل محیطی و تربیتی و فطرت است که ساخته می شود.  لذا یک آگاهی و اطلاعات برای دو نفر منتهی به دو نتیجه گیری و طبعاً دو رفتار می شود. انسان با انگیزه و هدف خاص به سوی شناخت مسایل و اشیاء می رود و این امر عموماً به جهت دار شدن آن علم و آگاهی می انجامد و پالودن دانسته ها از تأثیرات جانبی روحی و روانی شخص بسیار مشکل می نماید.

 

لذا با پذیرش این واقعیت می بایست به فرایند تأثیر گذاری علم و آگاهی در تبدیل واجب به معروف نظر نمود .

 

7 - پس از این مقدمه به نقش احساسات در جهت دهی اطلاعات واقف خواهیم شد لذا حاکمیت اسلامی اگر در صدد تبدیل رفتاری به یک ارزش اجتماعی باشد در وهله اول می بایست احساسات و عواطف مردمان جامعه را نسبت به خویش بر انگیخته باشد و در مرحله دوم حس خوب و مثبتی نسبت به رفتار ایجاد نماید.

 

و این امر (ایجاد انگیزه مثبت نسبت به رفتارهای حاکم) امری است صعب که به متانت و صبر پیشگی بسیار نیازمند است.

 

حال با این نگاه، به سراغ روایتی می رویم در زمینه شیوه رفتار پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که الگویی موفق در قضیه هنجارها و ارزش های جامعه به شمار می روند، این روایت مبین مصائبی است که پیامبر گرامی اسلام برای ایجاد  انگیزه و حس مثبت و بالمال ایجاد دگرگونی در رفتارهای مردم جزیرة العرب کشیده اند که طبیعتاً هر حاکمیتی اگر خواستار تربیت اجتماعی افراد باشد ناگزیر از این سختی هاست.

 

لازم به ذکر است که روای این روایت علی علیه السلام می باشد که طبعاً بایستی دقت مضاعف ایشان در انتخاب واژه ها و بیان رفتاری که یادآوری آنها به امت را ضروری می نموده  در نظر داشت .

 

« عن علی (علیه السّلام) قال ماصفح رسول الله احداً قط فنزع یده من یده حتی یکون هوالذی ینزع یده»

 

پیامبر هیچگاه با کسی مصافحه نفرمود الا اینکه دست آن شخص را با محبت در دست خویش می فشرد و نگاه می داشت تا آن شخص دست خویش را بیرون کشد.

 

« و ما فاوضه احد قط فی حاجهٍ او حدیث فانضرف حتی یکون الرجل هوالذی ینصرف »

 

کسی از پیامبر در کاری کمک نخواست مگر آن که حضرت آنچنان به یاری او می پرداخت و وقت خویش را مصرف می فرمود که آن شخص پس از انجام خواسته اش خودش کار را رها می کرد و از آن پس بود که پیامبر از آن کار دست می کشید

 

« و ما نازعه احدالحدیث فیسکت حتی یکون الرجل هو الذی یسکت »

 

هیچ گاه کسی سخن گفتن با ایشان را اگر چه با زبان اعتراض آغاز ننمود الا اینکه پیامبر سکوت نموده گوش می دادند تا خودش ساکت شود.

 

فقره اول گویای ابراز محبت پیامبر اسلام نسبت به دیگران است و فقره دوم گویای قدرت و اراده و عزم ایشان در کمک به هم نوع و فقره سوم گویای صبر و البته هر سه فقره نشانگر تجلی تام و تمام مهر و محبت خداوندی در قامت رسول خویش است ، اما نکته حایز اهمیت در این روایت که تنها به بخشی از آن اکتفا نمودیم جایگاه کلمه« احداً»است و اینکه پیامبر با همه چه بچه و چه بزرگسال، چه مسلمان و چه کافر، چه شهرنشین و چه بیابانگرد این رفتار توأم با ملاطفت را داشتند.

 

و این گونه است که مخاطبین ایشان ناخواسته با دید و انگیزه مثبت به آموزه های پیامبر نگاه خواهند نمود و دستگاه ذهنی مخاطبین ایشان علی القاعده بیشتر میل به تصدیق چنین شخصی دارد نه منفی بینی و مخالفت.

 

لذا دستگاه های فرهنگ ساز و یا آمرین به معروف که در صدد تبدیل یک واجب الهی به معروف اجتماعی هستند در وهله اول می بایست به تربیت احساسات مخاطب بیاندیشند تا ایشان را با خود همراه نمایند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.