بحران های اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر

یکی از آسیب های جدّی که در غیبت امر به معروف و نهی از منکر، جامعه را تهدید می کند بحران های مختلف اجتماعی است، زیرا امر به معروف نهی از منکر بزرگ ترین و مهم ترین نقش اصلاحی و نیز کنترل اجتماعی را ایفاء می کند، لذا جامعه اسلامی با وجود امر به معروف ....

 

یکی از آسیب های جدّی که در غیبت امر به معروف و نهی از منکر، جامعه را تهدید می کند بحران های مختلف اجتماعی است، زیرا امر به معروف نهی از منکر بزرگ ترین و مهم ترین نقش اصلاحی و نیز کنترل اجتماعی را ایفاء می کند، لذا جامعه اسلامی با وجود امر به معروف به نقطه بحرانی نمی رسد.

امّا در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر کنار گذاشته شود و به تدریج ارزش ها، بی ارزش و منکرات، با ارزش شمرده شود، بحران های ناشی از این دیدگاه(با ارزش شمردن منکرات و بی مقدار دانستن ارزش ها) نیز دامان جامعه را می گیرد.به عنوان مثال به برخی از بحران های اجتماعی، اشاره می شود:

الف)بحران هویت

می توان هویت را به «شخصیت و خود واقعی انسان» معنا کرد. در صورتی که فرد و جامعه،شخصیت و خود واقعی خویش را نشناسند و به آن دست نیابند دچار عدم تعادل و نوعی اختلال روحی- روانی می شوند (بحران هویت) که آثار آن را در گفتار و رفتار، گرایش ها و تصمیم گیری های آن ها می توان مشاهده کرد.

انسانی که:

- خود را نشناسد.

- خود را گم کند.

- خود را فراموش کند.

به دنبال «خود کاذب» می رود و برای «خود کاذب» برنامه ریزی و سرمایه گذاری می کند.

و روشن است چنین انسانی در پایان، خود را شکست خورده و زندگی و سرمایه عمر را بر باد رفته خواهد دید.

اسلام عزیز انسان ها را به خود حقیقی و گوهر ناب وجودشان فرا می خواند.

پیامبر اکرم(ص) با جمله: شناخت خود حقیقی را زمینه و بستر خداشناسی دانسته اند.

نه تنها شناخت خود حقیقی و هویت انسانی، از شناخت خداوند متعال جدا نیست، بلکه هستی او نیز جدای از هستی هستی آفرین نیست.انسان از آن حقیقت اصلی خویش دور گشته و از این رو دچار حیرت و سر در گمی شده است و هر چند ار این جدایی ناله ی فراق سر دهد سزاوار و بجا است.

ریشه اصلی بحران هویت همین نکته اساسی است. قرآن کریم نیز صریحاً خدا فراموشی را عامل خود فراموشی دانسته است:

«مانند کسانی نباشید که خدا را از یاد برده اند و در نتیجه خداوند نیز حقیقت خودشان را از یادشان برد( و آنان را دچار خود فراموشی کرد و ندانستند که کیستند و چه باید بکنند) اینان از راه بندگی خداوند خارج شده اند».

بنابراین در قاموس فرد یا جامعه ای که با آموزه های دینی آشنایی کافی داشته باشد واژه ای به نام بحران هویت یافت نمی شود زیرا افراد معتقد و متدین الگوی زندگی خود را پیامبران(ص) و امامان(ع) قرار می دهند و زندگی اجتماعی خویش را بر مبنای آموزه های آن ها بنا می نهند و از تقلید کور کورانه از بیگانگان پرهیز می کنند.

اصولاً اگر ریشه های بحران هویت (فردی یا اجتماعی) مورد بررسی قرار گیرد به چند نکته مهم می رسیم:

۱-افرادی که به بحران هویت می رسند به دیگران(معمولاً بیگانگان و به ویژه غربی ها) به دیده عظمت و بزرگی(به دلیل پیشرفت های علمی و صنعتی آن ها) نگاه می کنند.

۲- در درون خود احساس حقارت و کوچکی دارند.

۳- تنها راه موفقیت را پیروی بی چون و چرا از آنان می دانند و بر این اساس سعی در هم رنگی و همانندی با آن ها را دارند.

۴-از سابقه علمی و تمدنی خود آگاهی و شناخت ندارند.

۵-نسبت به استعدادها و توانمندی های خود و مردم خود آگاهی یا باور ندارند.

این گونه افراد مجذوب پیشرفت های علمی و صنعتی شده اند امّا فقط در ظاهر،گفتار، رفتار، پوشش، بی بندو باری فرهنگی و...با آن ها هم رنگ شده اند، روابط اجتماعی، روابط خانواده و ... را بر مبنای همان فرهنگ بنیان گذاشته اند. از این رو به همان آسیبی مبتلا می شوند که فرهنگ بیگانه از پیش دچار شده بود یعنی «بحران هویت».

بحران هویت مخصوص کشور های غیر پیشرفته نیست، در کشورهای پیشرفته به مثابه یکی از معضلات مهم و گسترده ی اجتماعی به آن می پردازند. زیرا چنان که گفته شد فرد یا جامعه ای که از «هستی بخش» خود دور شده و آموزه های حیات بخش او را نادیده گرفت، گرفتار این مشکل می شود.غربی باشد یا شرقی، تفاوتی نمی کند.

از این رو قرآن در هشدار های خود به این واقعیت مهم ما را توجه می دهد:

«هر کس از یاد ( و دستورات) من روی برگرداند قطعاً زندگی تنگ و دشواری خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم».

یکی از دانشمندان به نام «مارسیا» می گوید:

«در جوامعی که مذهب وجود ندارد، نوجوانان (هویت) شدیدتری را تجربه می کنند، چرا که مذهب به مهم ترین سؤالات نوجوانان یعنی از کجا آمده ام؟چه کسی هستم؟ به کجا خواهم رفت؟ و چه باید بکنم! پاسخ داده است».

نتیجه این که:

اگر در جامعه با ابزار امر به معروف و نهی از منکر، ارزش ها شناسانده شود و مردم به گرایش و انجام آن ها ترغیب و تشویق شوند و اگر نسبت به بدی ها و منکرات آگاهی لازم پدید آید و از رفتارهای زشت و ناهنجار پیشگیری شود چیزی به نام «بحران هویت» وجود نخواهد داشت.

ب) نا امنی اجتماعی

یکی دیگر از آسیب های اجتماعی که گاه به حد بحران اجتماعی می رسد و کیان جامعه را تهدید می کند،نا امنی های اجتماعی نظیر رواج سرقت، قتل، آشوب و ... است. یکی از عوامل مهم پدید آمدن آن ها نیز دوری از آموزه های دینی و الهی و عدم تربیت آحاد جامعه به تعلیمات پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) است.

یقیناً اگر روح ایمان در جامعه ای بیدار باشد و در دل و جان مردم، عشق و محبت به خداوند و به انسان ها وجود داشته باشد و همه در برابر کاستی ها و نا برابری های موجود در جامعه احساس مسئولیت کنند، چیزی به نام سرقت یا قتل و آشوب و ... معنی نخواهد داشت.

ج) طلاق

یکی از مشکلات فراگیر که در جوامع پیشرفته از همه بیشتر وجود دارد، معضل طلاق و از هم پاشیدن خانواده است. آمار طلاق را در کشورها و نیز در کشور خودمان مطالعه و بررسی کنید، تا به عمق فاجعه بیشتر پی ببرید. در ایران هر چند طلاق به مرز بحران اجتماعی نرسیده است، امّا نگرانی های جدّی ایجاد کرده است. به بررسی های علمی درباره عوارض طلاق نیز نظری بیندازید؛ بخشی از عوارض آن عبارت است از :

از بین رفتن یکپارچگی اجتماعی، کاهش یافتن روح اعتماد مردم بر یکدیگر، پدید آمدن روابط اجتماعی ناسالم، احساس تلخ شکست در زندگی، ایجاد روحیه یأس و نا امیدی، فرزندانی که غالباً رها، سر خورده، کم عاطفه و دور از تربیت والدین در جامعه رشد می کنند و ...

زمینه هایی که منجر به طلاق می شود را بررسی کنید، برخی از آن ها عبارتند از:

- عدم آگاهی نسبت به آموزه های دینی درباره ازدواج، شرایط و آداب آن.

- عدم پایبندی به آموزه های الهی.

- تقلید کور کورانه از یکدیگر و سنت های غلط و سنگین.

- هزینه ها و مخارج غیر معقول.

- انتظارات و توقعات نا بجای زن و مرد از یکدیگر خصوصاً در آغاز زندگی مشترک.

- و...

آیا اگر امر به معروف وجود می داشت و یکدیگر را از این سنّت های غلط باز می داشتیم و اگر خود را به مبانی دین متعهد می دانستیم، باز شاهد چنین اتفاقاتی بودیم؟

البته مصادیق دیگری برای بحران های اجتماعی وجود دارد مانند اعتیاد و ... که به ذکر همین مقدار بسنده می کنیم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.