ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
متوفای 1260 ه.ق
دشنة
انتقام
یکی از خویشاوندان شاه در کاشان به
گناهی بزرگ دست یازید ، گناهی که کیفرش مرگ بود ، دانشوران آن سامان به یاری دین
باوران پاکدل ، گنهکار سیه دل را نزد مرجع بزرگ اصفهان گسیل داشتند . سیل نامه ها
و پیک های درباریان از پایتخت به سوی فقیه پارسای شیعه سرازیر شد . شاه ، وزیر و
همه خدمتگزاران تخت طاووس ، یک صدا خواستار چشم پوشی از گنهکار شده ، چنین نگاشتند
که باید به پاس احترام مقام پادشاه ، از برپایی حد شرعی دربارة بستگان دودمان
قاجار خودداری شود .فقیه دلاور سپاهان بی آنکه از سرنیزه های درباریان هراسی به دل
راه دهد ، انبوه نامه ها و پیک ها را نادیده گرفته ، گروهی از دانشوران شهر را نزد
خویش فرا خواند و چون گنهکار در حضور آنان ، آشکارا به گناه بزرگش اعتراف کرد ، بی
درنگ فرمان وحی را درباره اش به انجام رساند کارگزاران دربار خبر دلاوری سید پرهیزگار
شفتی را ، به شاه گزارش داده وی را در خشمی ژرف فرو بردند . دانشوران نزد سید شتافته و دربارة رویارویی با خشم شاه ، به
رایزنی پرداختند . فقیه پارسای جهان اسلام گفت : شاه هیچ کاری نمی تواند انجام دهد
آنچه درباره خویشاوند قاجار تحقق یافت ، فرمان خداوند بود و من فقط برای خشنودی
خدا به این کار دست زدم . چون داستان رویارویی شاه و فقیه بلند آوازه شییعه قطعی
شد ، دانشمند پرهیزکار حاج محمد ابراهیم کلباسی ، نزد شاه شتافته با شمارش پیامدهای
ناگوار درگیری آنان شاه را از دشمنی با سید باز داشت .شاه نیز از رویارویی با سیدکه
در واقع نماینده دین باوران کشور و رهبران دانشوران می نمود ، بیمناک بود . بنابراین
پند حاج محمد ابراهیم کلباسی را پذیرفت و به بهانه وساطت وی ، بی هیچ دستاوردی
اصفهان را ترک کرد .