خاطره ای از سید محمد باقر شفتی

متوفای 1260 ه.ق

ستم آشکار
سالها یکی پس از دیگری می گذشت . در بار ناخشنود از قدرت و ثروت مرجعیت شیعه ، پیوسته به نیرنگهای تازه می اندیشید . در یک توطئه با نقشه ای بسیار دقیق ، سید را در برابر پیشنهادهای فریبنده قرار می دادند . یکی از شاگردان سید در فرازی از نوشتار خود داستانی چنین بازگو می کند . روزی سلطان به دیدار سید حجه السلام شتافت . و ضمن سخنان بسیار گفت : ما بر آن شده ایم تا از مالیات روستا و زمینهای شما چشم بپوشیم . سید فرمود : این مبلغ را از مالیات سپاهان کم می کنید یا خیر ؟ شاه پاسخ داد : مالیات منطقه ثابت است مبلغی که باید شما بدهید از دیگر کشاورزان گرفته خواهد شد . مرجع بیدار شیعه فرمود : این ستمی آشکار است من هرگز نمی پذیرم که مالیات زمینهایم را دیگر مردم بپردازند .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.