ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پس از فوت آیت الله کاشانی ، عده ای از اقشار مختلف مردم تهران ، برای دیدن حضرت امام به قم آمدند .آنها با صدای بلند می گفتند: «الکاشانی رجع إلینا مرجعاً»؛یعنی اگر کاشانی رفت ،ولی به جای ایشان خمینی به ما برگشت؛ در حالی که مرجع بود ؛ یعنی فردی به ما داده شده است که تمام خصوصیات کاشانی را دارد، به اضافه این که مرجع هم است ...
در همان مجلس یک نفر که جلو آمد تا دست امام را ببوسد ، انگشتری طلا در دست داشت ، در همان حال که می خواست دست امام را ببوسد ، امام دست او را نگه داشت و فرمود :
عزیزم ! این انگشتر برای مرد حرام است . شما این انگشتر را در بیاورید و انگشتر دیگری دست بکنید.
آن آقا هم گفت : سمعاً و طاعتاً و همان جا انگشتر را در آورد و در جیبش گذاشت (1).
پی نوشت :
1- همان ،ج3،ص118-119،به نقل از : حجة السلام و المسلمین علی اکبر مسعودی
برگرفته از : کتاب «امر به معروف و نهی از منکر» / مهدی بخت آور