جامعه فساد گر و عذاب استیصال

صفحه هفتم

تاریخ به کرات شاهد غوطه ور شدن اکثریت افراد جامعه در فساد و در نتیجه عذاب الهی بوده است. یکی از این جریانات در زمان حضرت نوع (علی نبینا و علیه السلام) اتفاق افتاده است. این پیامبر بزرگ خدا، قریب به هزار سال، مردم را به سوی خدا دعوت و آنان را هدایت و نصیحت نمود، " 9 " لیکن در پایان، به جز عده ای اندک، کس دیگری به او ایمان نیاورد. کار به آن جا رسید که آن حضرت دستان خود را به دعا برداشته، از خداوند، نابودی آن قوم کافر را طلب نمود: وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَدَر عَلَی الأرضِ مِنَ الکَافِرِینَ دَیَّرًا إِنَّکَ إِن تَدَرهُم یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لاَ یَلِدُوا إِلاَّ فَاجِراً کَفَّارًا؛ " 10 " و نوح گفت پروردگارا هیچ کس از کافران را بر روی زمین مگذار؛ چرا که اگر تو آنان را باقی گذاری بندگانت را گمراه می کنند و جز پلید کار ناسپاس نزایند. مطابق این آیات شریفه، آن پیامبر عظیم الشأن امید خود به اصلاح این قوم را از دست داده بود و حتی آن هراس داشت که اینان فرزندان خود را نیز به فساد می کشانند. نوع فسادی که دامن گیر آن قوم شده بود، مشخص نیست. لیکن آن حضرت قطعاً در مناجات خود آن قوم کافر را نفرین کرد و خداوند نیز در پی درخواست آن حضرت، به وسیله طوفان، نابودی آن قوم را رقم زد. استجابت در خواست حضرت نوع (علی نبینا و علیه السلام) از سوی خداوند، خود شاهدی بر صحت گفتار آن حضرت مبنی بر غوطه ور شدن آن قوم در فساد است.

نظیر این واقعه، درباره قوم عاد، ثمود، شعیب و لوط نیز اتفاق افتاده است. در سوره هود در ابتدا، داستان هر یک از این اقوام ذکر گردیده، سپس در زمینه عاقبت فراگیر شدن فساد در جامعه و نزول عذاب الهی آمده است: فَلَولا کَانَ مِنَ القُرُونِ مِن قَبلِکُم أُولُوا بَقِیَّهٍ یَنهَونَ عَنِ الفَسَادِ فِی الأَرضِ إِلاَّ قَلیلاً مِّمَّن أَنجَینا مِنهُم وَاتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا مَا أُترِفُوا فِیهِ وَ کَانُوا مُجرِمِینَ؛ " 11 " پس چرا از نسل های پیش از شما خردمندانی نبودند که ]مردم را[ از فساد در زمین باز دارند جز اندکی از کسانی که از میان آنان نجاتشان دادیم. و کسانی که ستم کردند به دنبال ناز و نعمتی که در آن بودند رفتند و آنان بزهکار بودند. قرآن کریم، پس از بیان عذاب های الهی که اقوام پیشین بدان گرفتار آمده اند، آن اقوام را به جهت بی تفاوتی در دنبال نمودن خیرهای پایدار مورد مؤاخذه قرار داده است. آنان در پی خشی های زود گذر بودند و لذا خوشی های آنان دوامی نیاورد و گرفتار عذاب الهی گردیدند.

تعبیر «أُولُوا بَقِیَّهٍ» که در این آیه مورد استفاده قرار گرفته است، به کسانی اطلاق می شود که به دنبال امور پایدار هستند. بر اساس این آیه شریفه، علت مؤاخذه گذشتگان و فرود آمدن عذاب الهی به سوی آنان این است که در میان آنان کسی وجود نداشت که اهل خیرات ماندگار باشد. ویژگی کسانی که به دنبال امور پایدار هستند، این است که در صورت رواج فساد در میان قوم خود، درصدد جلوگیری از آن بر می آیند. علت نزول عذاب الهی بر قوم پیشین آن بود که در میان آنان، افرادی که تصمیم به جلوگیری از فساد داشته باشند، بسیار کم بود و تنها همان تعداد اندک توانستند خود را از عذاب الهی نجات دهند. به این گونه عذاب ها، عذاب استیصال اطلاق شده است. عذاب استیصال، عذابی الهی است که منجر به ریشه کن شدن یک جامعه یا جمعیتی گشته، با نابودی اکثریت قریب به اتفاق افراد، هویت اجتماعی خاص آن جامعه را از بین می برد.

این آیات به خوبی گویای این مطلب است که در هر زمانی این امکان وجود دارد که فساد ترویج یابد و دامنه وسیعی از جامعه را در بر گیرد، امّا در صورتی که کسانی از اهل اصلاح به قدر کافی وجود داشته باشند که بتوانند برای ایجاد حالت تعادل و عدم غلبه فساد بر صلاح، جلوی فساد را بگیرند، خداوند افراد آن جامعه را گرفتار عذاب استیصال نمی نماید، زیرا هدف آفرینش از خلقت تحقق یافته و خیرات بر شرور غلبه پیدا کرده است. لیکن اگر کار به آن جا ختم شود که دیگر امیدی به خیر و صلاح آن جامعه وجود نداشته باشد، به گونه ای که نه تنها خود افراد در فساد غوطه ور شوند، بلکه به اندازه ای محیط فاسد شود که فرزندان آنان نیز از شرّ فساد در امان نمانند، در این صورت، خداوند عذاب استیصال خود را بر آنان نازل می فرماید.

از آن جا که وجود انسان با فساد و خون ریزی عجین شده است و فرشتگان نیز حتی قبل از خلقت انسان از این موضوع مطلع بوده اند، لذا نباید زمانی را انتظار کشید که انسان مرتکب هیچ شرّی نگردد و در جامعه از فساد خبری نباشد. حتی با تحقق جامعه ایده آل در زمان ظهور حضرت ولی عصر ]عجل الله تعالی فرجه الشریف[، فساد از میان انسان ها ریشه کن نخواهد شد، بلکه گناهی که جنبه اجتماعی داشته و مشهود و محسوس باشد، رواج نخواهد داشت و در صورت ارتکاب گناه در اجتماع، شخص به همان سرعت مجازات خواهد شد. چه بسا ممکن است افرادی در همان زمان در خانه های خود به گناه مشغول باشند و دست از فساد و شرارت بر ندارند. بنابراین تا زمانی که انسان در روی این کره خاکی وجود دارد، زمینه گناه و فساد نیز وجود خواهد داشت، لیکن در هر زمانی باید کسانی وجود داشته باشند که با یاری خداوند متعال و با استفاده از تعالیم انبیا و عقل، هم خود به صلاح روی آورند و صلاحشان بر فسادشان غلبه یابد و هم از گسترش فساد در جامعه جلوگیری نمایند. در صورتی جامعه به جانب صلاح رفته و از عذاب های الهی مصون خواهد ماند که چنین افرادی در جامعه حضور فعال داشته باشند؛ چرا که عذاب نمودن جامعه ای که مردمان مصلح در آن حضور دارند، خلاف حکمت الهی می باشد: وَ مَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهلِکَ بظُلمٍ وَ أَهلُهَا مُصلِحُون؛ " 12 " و پروردگار تو ]هرگز[ بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاک کند. نه تنها خداوند، جوامعی را که در آنها مصلحین به اندازه کافی وجود داشته باشند، هرگز عذاب نمی کند، بلکه به خاطر وجود همان افراد صالح برکات خود را بر آن ها نازل می فرماید.{ادامه دارد}

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.